معنی روح دمیدن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

روح تازه دمیدن در

دیکشنری فارسی به انگلیسی

elevate, enliven

دمیدن در فکر و روح کسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

infuse

روح دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

enliven, light

راه رفتن تند میان دویدن و راه روی معمولی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

trot

رو دادن به

دیکشنری فارسی به انگلیسی

encourage

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

VIP

دیکشنری انگلیسی به فارسی

VIP، شخص بااهمیت

جست‌وجوی متن

insufflate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انعقاد، دمیدن، تلقین کردن، فوت کردن، پیدرپی روح دمیدن در

insouls

دیکشنری انگلیسی به فارسی

insouls، روح بخشیدن به، روح دمیدن در، دارای روح کردن

insouling

دیکشنری انگلیسی به فارسی

insouling، روح بخشیدن به، روح دمیدن در، دارای روح کردن

insouled

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دستگیر شده، روح بخشیدن به، روح دمیدن در، دارای روح کردن

insufflating

دیکشنری انگلیسی به فارسی

insufflating، دمیدن، تلقین کردن، فوت کردن، پیدرپی روح دمیدن در