روحدیکشنری فارسی به انگلیسیapparition, esprit, inner man, juice, phantom, psyche, shadow, soul, specter, spirit, tone, wraith
rashدیکشنری انگلیسی به فارسیراش، جوش، دانه، محل خارش یا تحریک روی پوست، بی پروا، تند، عجول، بی احتیاط