transfusedدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقال یافته است، رسوخ یافتن در، تزریق کردن در، از یک ظرف بظرف دیگر ریختن، چیزی را نقل وانتقال دادن
imbuedدیکشنری انگلیسی به فارسینفوذ کرد، رسوخ کردن در، خوب نفوذ کردن، اشباع کردن، خوب رنگ گرفتن، اغشتن، ملهم کردن
transfuseدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقال دادن، رسوخ یافتن در، تزریق کردن در، از یک ظرف بظرف دیگر ریختن، چیزی را نقل وانتقال دادن