tracedدیکشنری انگلیسی به فارسیردیابی، دنبال کردن، ردیابی کردن، رسم کردن، ترسیم کردن، ضبط کردن، کشیدن، اثر گذاشتن، پی کردن، پی بردن به
drewدیکشنری انگلیسی به فارسیکشید، کشیدن، رسم کردن، بیرون کشیدن، طراحی کردن، نزدیک کردن، طرح کردن، منقوش کردن، قرعه کشیدن، دریافت کردن، گرفتار کردن
drawsدیکشنری انگلیسی به فارسیتساوی، قرعه کشی، کشش، کشیدن، رسم کردن، بیرون کشیدن، طراحی کردن، نزدیک کردن، طرح کردن، منقوش کردن، قرعه کشیدن، دریافت کردن، گرفتار کردن