32 مدخل
southbound
homecoming
dispatcher
dispatch
go, leave, farewell, move, parting, sally
پیدا کردن، بچه سر راهی، لقیط
وایفس، بچه سر راهی، مال بی صاحب، بچه بی صاحب، مال متروکه، ادمدربدر
وای فای، بچه سر راهی، مال بی صاحب، بچه بی صاحب، مال متروکه، ادمدربدر
پرورش اندام، بچه سر راهی، فرزند رضاعی، فرزند خوانده
fosterlings، بچه سر راهی، فرزند رضاعی، فرزند خوانده