declaimingدیکشنری انگلیسی به فارسیسقط جنین، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimsدیکشنری انگلیسی به فارسیdeclaims، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimedدیکشنری انگلیسی به فارسیفریب خورده، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimدیکشنری انگلیسی به فارسیفریب دادن، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
rovesدیکشنری انگلیسی به فارسیروف ها، راهزنی دریایی کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، اواره شدن، گردش کردن، ول گردیدن