declaimingدیکشنری انگلیسی به فارسیسقط جنین، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimsدیکشنری انگلیسی به فارسیdeclaims، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimedدیکشنری انگلیسی به فارسیفریب خورده، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن