excludesدیکشنری انگلیسی به فارسیمحروم می شود، محروم کردن، مستثنی کردن، مانع شدن، بیرون نگاه داشتن از، راه ندادن به
excludingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه جز، محروم کردن، مستثنی کردن، مانع شدن، بیرون نگاه داشتن از، راه ندادن به
meandersدیکشنری انگلیسی به فارسیعجیب و غریب، خم، پیچ، دور، گردش، چم اب، راه پر پیچ و خم، پیچ وخم داشتن، مسیر پیچیدهای را طیکردن
filedدیکشنری انگلیسی به فارسیثبت شده، ضبط کردن، بایگانی کردن، سوهان زدن، ساییدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن، رژه رفتن