راضیدیکشنری فارسی به انگلیسیacquiescent, agreeable, comfortable, content , contented, resigned, willing
miscreantدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباه، بدعت گذار، پست، خبیی، خدا نشناس، خونی، بی وجدان، بی دین، رافضی، خراب