رادعدیکشنری فارسی به انگلیسیbalk, bar, check, clog, constraint, encumbrance, hindrance, obstacle, stumbling block
obstaclesدیکشنری انگلیسی به فارسیموانع، مانع، سد، مشکل، انسداد، گیر، رداع، سد جلو راه، محظور، پاگیر، رادع