راحتیدیکشنری فارسی به انگلیسیcomfort, convenience, coziness, ease, easiness, easy, homeliness, homeyness
relaxesدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش بخش است، شل کردن، سست کردن، کم کردن، لینت دادن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، خرد شدن، ضعیف کردن
relaxingدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش بخش، شل کردن، سست کردن، کم کردن، لینت دادن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، خرد شدن، ضعیف کردن