3908 مدخل
glean
damascene
catch
acclimate
VHF
چسباندن، جا زدن، بقالب زدن، چیزی را بجای دیگری جا زدن
فیست، جا زدن، بقالب زدن، چیزی را بجای دیگری جا زدن
فاسد شده، جا زدن، بقالب زدن، چیزی را بجای دیگری جا زدن
گاو را با شاخش بگیر
تپه، سوراخی را با شن وغیره پر کردن