رابطدیکشنری فارسی به انگلیسیadapter, adaptor, bridge, connection, copulative, go-between, intermediary
relationدیکشنری انگلیسی به فارسیرابطه، ارتباط، نسبت، وابستگی، مناسبت، خویشاوند، خویش، طرز برخورد، شرح، کارها، نقل قول، علاقه