دمدیکشنری فارسی به انگلیسیblade, breath, cloud, draft, fume, instant, minute, moment, second, spirit, tail, trice, twinkle, twinkling, waft
forgeدیکشنری انگلیسی به فارسیجعل، کوره اهنگری، دمگاه، کوره قالگری، تهیه جنس قلابی، ساختن، کوبیدن، جعل کردن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن