معنی دوزن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی مشابه

دوزندگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sewing, stitchery

دوزندگی کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

needle, sew, tailor

دوزنده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tailor

دوزنده (زن)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

seamstress

دوزنده (شخص یا دستگاه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sewer

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

nickering

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نینجا، شیهه کشیدن، خنده کردن

nickpot

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیکپوت

nickeliferous

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیکل

neck bone

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استخوان گردن

nickels

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیکل، ورشو، سکهپنج سنتی، اب نیکل دادن

جست‌وجوی متن

intersaluting

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دوزندگی

sempstress

دیکشنری انگلیسی به فارسی

sempstress، دوزنده، دوخت گر

sewing machine

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چرخ خیاطی، ماشین دوزندگی

sewings

دیکشنری انگلیسی به فارسی

sewings، دوزندگی، حاشیه دوزی، دوختن پارچه لباسی

sews

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دوختن، خیاطی کردن، دوزندگی کردن