keelدیکشنری انگلیسی به فارسیزبان، صفحات آهن ته کشتی، تیر ته کشتی، حمال کشتی، کشتی زغال کش، افتادن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، خنک شدن، خنک کردن، مانع سررفتن دیگ شدن، واژگون شدن
keelsدیکشنری انگلیسی به فارسیزبان ها، صفحات آهن ته کشتی، تیر ته کشتی، حمال کشتی، کشتی زغال کش، افتادن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، خنک شدن، خنک کردن، مانع سررفتن دیگ شدن، واژگون شدن