pullsدیکشنری انگلیسی به فارسیمی کشد، کشش، کشیدن، کندن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، چیدن
rackدیکشنری انگلیسی به فارسیدندانه دار کردن، قفسه، چنگک جا لباسی، طاقچه، بار بند، جا کلاهی، شکنجه، چرخ دندهدار، عذاب، سخت بازپرسی کردن از، روی چنگک گذاردن، بشدت کشیدن
rackingدیکشنری انگلیسی به فارسیقفسه بندی، دندانه دار کردن، سخت بازپرسی کردن از، روی چنگک گذاردن، بشدت کشیدن