47 مدخل
barb, beard
awn
fat, tallow
unfashionable
congenial, favorable, helpmate, intimate, tightknit
لبخند زدن، دارای شامه تیز
نازیت
نجیب
غرق شدن، بو کشیدن، بینی مالیدن به
افسردگی
داسه
هم رای بودن، دمساز شدن، موافقت کردن
موافقم، هم رای بودن، دمساز شدن، موافقت کردن
چمن، ریشک، داسه