gallantدیکشنری انگلیسی به فارسیشجاع، زن باز، جنتلمن، زن نواز، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن، عشقبازی کردن، دلیر، دلاور، عالی، متعارف وخوش زبان درپیش زنان
reclaimedدیکشنری انگلیسی به فارسیاحیا شده، اصلاح کردن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، زمین بایر را دایر کردن
startedدیکشنری انگلیسی به فارسیآغاز شده، شروع کردن، بنیاد نهادن، اغازیدن، عزیمت کردن، دایر کردن، از جا پریدن، رم کردن
establishesدیکشنری انگلیسی به فارسیایجاد می کند، برقرار کردن، ساختن، دایر کردن، تاسیس کردن، مقرر داشتن، بناء نهادن، تصدیق کردن، معین کردن، فراهم کردن، بر پا کردن، تصفیه کردن، کسی را به مقامی گمار