دفعدیکشنری فارسی به انگلیسیejection, evacuation, excretion, movement, parry, rebuff, rejection, repulse, repulsion
officesدیکشنری انگلیسی به فارسیدفاتر، دفتر، اداره، کار، مقام، دفتر کار، محل کار، منصب، خدمت، وظیفه، شغل، احراز مقام، مسئوليت، اشتغال