rampدیکشنری انگلیسی به فارسیرمپ، سطح شیب دار، پلکان، سکوب سراشیب، پلهء سراشیب، پیچ، دست انداز، خشم، خزیدن، صعود کردن، بالا بردن یا پایین آوردن
rampsدیکشنری انگلیسی به فارسیرمپ ها، سطح شیب دار، پلکان، سکوب سراشیب، پلهء سراشیب، پیچ، دست انداز، خشم، خزیدن، صعود کردن، بالا بردن یا پایین آوردن
fansدیکشنری انگلیسی به فارسیطرفداران، پنکه، پروانه، بادزن، باد بزن، تماشاچی ورزش دوست، هیکل، باد زدن، وزیدن بر