grabblingدیکشنری انگلیسی به فارسیگرگ کردن، با دست ماهی گرفتن، کورمالی کردن، پهن نشستن، با دست پی چیزی گشتن
grabbleدیکشنری انگلیسی به فارسیچنگ زدن، با دست ماهی گرفتن، کورمالی کردن، پهن نشستن، با دست پی چیزی گشتن
grabbledدیکشنری انگلیسی به فارسیگرفتار شد، با دست ماهی گرفتن، کورمالی کردن، پهن نشستن، با دست پی چیزی گشتن
flounderدیکشنری انگلیسی به فارسیخرچنگ، سفره ماهی، نوعی ماهی پهن، اشتباه، لغزش، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن، بال بال زدن
floundersدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق زدن، سفره ماهی، نوعی ماهی پهن، اشتباه، لغزش، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن، بال بال زدن