waftدیکشنری انگلیسی به فارسیکف دست، نفخه، نسل اینده، وزش نسیم، نسیم، اهتزاز، بهوا راندن، بحرکت دراوردن، روی هوا یا آب شناور ساختن
scriptدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکریپت، خط، سند، متن سند، متن نمایشنامه، دست خط، حروف الفبا، بصورت متن نمایشنامه دراوردن
scriptsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکریپت ها، خط، سند، متن سند، متن نمایشنامه، دست خط، حروف الفبا، بصورت متن نمایشنامه دراوردن
mockingدیکشنری انگلیسی به فارسیمسخره، مسخره کردن، تقلید در اوردن، استهزاء کردن، دست انداختن، عقیم کردن، خندیدن
mocksدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالتی، تمسخر، مسخره کردن، تقلید در اوردن، استهزاء کردن، دست انداختن، عقیم کردن، خندیدن