handselدیکشنری انگلیسی به فارسیدست چپ، رونما، فال، شانس، هدیه، پول، دشت اول صبح، پیش قسط، بیعانه دادن، عیدی دادن، رونما دادن، دشت کردن
lapsesدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست دادن، مرور، لغزش، گذشت زمان، خطا، انقضاء، زوال، استفاده از مرور زمان، انحراف موقت، ترک اولی، الحاد، خطا به خواندن، مشمول مرور زمان شدن، سپری شدن، از مد ا