معنی دست آب | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی مشابه

آب دست

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ablution

نیاز به دست به آب رساندن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

call of nature

آب از دست دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dehydrate

آب باران در دست انداز جاده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

puddle

دسته (ابزار)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

shank

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

NIJ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

NIJ

NSU

دیکشنری انگلیسی به فارسی

NSU

NSF

دیکشنری انگلیسی به فارسی

NSF

NSC

دیکشنری انگلیسی به فارسی

NSC

NJ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیوجرسی

جست‌وجوی متن

handpiece

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دست ابزار

waterborne

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آب در دست، اب اورده، اب برد، حمل شده بوسیله اب

tools

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ابزار، دست افزار

beaver

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سگ ابی، پوست سگ ابی، سر و دست شکسن

knolls

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دست و پا زدن، نوک تپه، قله، ماهور، تیزی یا برامدگی خاک از اب