دستهدیکشنری فارسی به انگلیسیband, batch, battery, bevy, block, body, bunch, bundle, category, circle, clan, class, cluster, clutch, cohort, company, corps, covey, crop, crowd, division, fa
rubricizeدیکشنری انگلیسی به فارسیدسته بندی کردن، قرمز نشان دادن، دارای عنوان قرمز کردن، بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن