proboscideanدیکشنری انگلیسی به فارسیپروبوساید، وابسته بخرطوم داران عاجدار، راسته پستانداران خرطوم دار
batteredدیکشنری انگلیسی به فارسیضرب و شتم، خراب کردن، خمیر درست کردن، داغان کردن، پی درپی زدن، با خمیر پوشاندن
batterدیکشنری انگلیسی به فارسیخمیر، خمیدگی، خراب کردن، خمیر درست کردن، داغان کردن، پی درپی زدن، با خمیر پوشاندن