داد و ستددیکشنری فارسی به انگلیسیbusiness, deal, dealing, give-and-take, negotiation, trade, traffic, transaction, truck
non-nucleoside reverse transcriptase inhibitorدیکشنری انگلیسی به فارسیمهارکننده ترانس کپینتاز معکوس غیر نوکلئیدی
scampsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکله ها، دزد سرگردنه، راهزن، ادم رذل، بچه بد ذات و شیطان، ور رفتن، عبور چیزی را لمس کردن
padsدیکشنری انگلیسی به فارسیپد، لایی، دفترچه یادداشت، لایه، تشک، پشتی، چنگ، چنبره، جاده، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، قد