openدیکشنری انگلیسی به فارسیباز کن، باز کردن، باز شدن، گشودن، روشن شدن، شکفتن، اشکار ساختن، گشادن، افتتاح کردن، اشکار کردن، بسط دادن، باز، سرگشاده، گشوده، روباز، علنی، مفتوح، صریح، دایر، ا
quadدیکشنری انگلیسی به فارسیچهارم، چهار گانه، چهار گوش، چهار قلو، قطعه سربی، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، زندانی کردن، در زندان افکندن
quadsدیکشنری انگلیسی به فارسیچهارگوشه، چهار گانه، چهار گوش، چهار قلو، قطعه سربی، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، زندانی کردن، در زندان افکندن