معنی در مقابل چیزی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

قرار گرفتن در مقابل چیزی دیگر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

subtend

در مقابل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ahead, athwart, before, for, head, versus, oppositely

در مقابل باران مقاوم کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rainproof

آرام در مقابل مصایب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

philosophic

آمد (در مقابل؛ نیامد)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

auspice

جست‌وجوی متن

in front

دیکشنری انگلیسی به فارسی

در مقابل

inlike

دیکشنری انگلیسی به فارسی

در مقابل

afront

دیکشنری انگلیسی به فارسی

در مقابل

vs

دیکشنری انگلیسی به فارسی

در مقابل

versus

دیکشنری انگلیسی به فارسی

در مقابل، در برابر، برضد