panicدیکشنری انگلیسی به فارسیوحشت، هراس، دهشت، اضطراب و ترس ناگهانی، وحشت زده کردن، در بیم و هراس انداختن
immobilisedدیکشنری انگلیسی به فارسیبی حرکت، جمع کردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobiliseدیکشنری انگلیسی به فارسیبی حرکت کردن، جمع کردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن