inدیکشنری انگلیسی به فارسیکه در، به، از، با، بر حسب، توی، در ظرف، بالای، روی، هنگام، در توی، اندر، نزدیک، بطرف، نزدیک ساحل
towardدیکشنری انگلیسی به فارسیبه سمت، اینده، نسبت به، بسوی، بطرف، در راه، نزدیک به، در باره، روی، برای
onدیکشنری انگلیسی به فارسیبر، در مسیر، به پیش، همواره، روشن، برقرار، باعتبار، به، بر روی، روی، در روی، برای، در باره، در بر، بالای، بنا بر، سر، راجع به، بطرف، بعلت، بخرج، وصل
up-to-dateدیکشنری انگلیسی به فارسیبه روز، نو، بهنگام، در جریان روز، تازه، جدید، مطلع، باخبر، مطابق اخرین طرز