excitantدیکشنری انگلیسی به فارسیهیجان انگیز، وسیله القاء، محرک، برانگیزنده، مهیج، قابل تحریک در مقابل التماس
musesدیکشنری انگلیسی به فارسیموز، الهه شعر و موسیقی، اندیشه کردن، تفکر کردن، در شگفت ماندن، در بحر فکر فرو رفتن
museدیکشنری انگلیسی به فارسیموز، الهه شعر و موسیقی، اندیشه کردن، تفکر کردن، در شگفت ماندن، در بحر فکر فرو رفتن