دردیکشنری فارسی به انگلیسیa, a-, an, as, at, bung, by, door, endo-, entrance, entry, in , in-, into, lid, midst, mouth, on, over, pearl, through, to, top, upon, within
fliersدیکشنری انگلیسی به فارسیهواپیما، در حال پرواز، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، گردونه تیزرو
flierدیکشنری انگلیسی به فارسیپرواز می کند، در حال پرواز، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، گردونه تیزرو
bracesدیکشنری انگلیسی به فارسیپرانتز، تجدید و احیای روحیه، بند شلوار، تحریک احساسات، اکولاد، پشت بند، بابست محکم کردن، محکم بستن، در مقابل فشار مقاومت کردن
braceدیکشنری انگلیسی به فارسیبند شلوار، تجدید و احیای روحیه، تحریک احساسات، اکولاد، پشت بند، بابست محکم کردن، محکم بستن، در مقابل فشار مقاومت کردن
flyerدیکشنری انگلیسی به فارسیفلیکر، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، در حال پرواز، گردونه تیزرو