nodدیکشنری انگلیسی به فارسیگره زدن، تکان سر، تکان دادن سر بعلامت توافق، با سر اشاره کردن، سرتکان دادن
driveledدیکشنری انگلیسی به فارسیریختن، دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن
drivelingدیکشنری انگلیسی به فارسیرانندگی، دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن