معنی درم جوی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

لبه جوی در خیابان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

curb

موجب صرفه جویی در وقت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

handy

در برابر تغییرات جوی مقاوم کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

weatherproof

لقمه را جویدن و در دهان کسی گذاشتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

spoon-feed

در جای اصلی خود

دیکشنری فارسی به انگلیسی

in situ

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

NRL

دیکشنری انگلیسی به فارسی

NRL

nil

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صفر، هیچ

nol pros

دیکشنری انگلیسی به فارسی

طرفداران کند

nul

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صفر

nol.pros.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

nol.pros

جست‌وجوی متن

daylight saving

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صرفه جویی در نور روز

nonsaving

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صرفه جویی در مصرف انرژی

economization

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صرفه جویی در هزینه

face saving

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صرفه جویی در صورت

intreasure

دیکشنری انگلیسی به فارسی

صرفه جویی در مصرف