درزدیکشنری فارسی به انگلیسیchink, cleavage, cleft, crack, cranny, crevice, escape, fissure, hole, interstice, joint, leak, leakage, separation, split, suture
patchworkدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاهبرداری، چهل تکه، جسته گریخته، کار سرهم بندی، وصله دوزی، قلاب دوزی، اش شله قلمکار
sedimentationدیکشنری انگلیسی به فارسیرسوب گذاری، ته نشینی، رسوب سازی، درزگیری، عمل یا فعالیت رسوبی، لای گیری، لایه گذاری
seamingدیکشنری انگلیسی به فارسیseaming، دوختن، درز گرفتن، درز دادن، بهم پیوستن، بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
luteدیکشنری انگلیسی به فارسیلوستر، عود، بربط، حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری، درزگیری کردن، عود زدن، با بتونه پر کردن