1143 مدخل
redeem
disengage
excavate, unearth
disentangle
convulse
بازپرداخت، باز خریدنی، قابل در اوردن از گرو
از گرو در اوردن، رهایی دادن، باز خریدن
بازپرداخت، از گرو در اوردن، رهایی دادن، باز خریدن
بازپرداخت می کند، از گرو در اوردن، رهایی دادن، باز خریدن
سنگسار، سنگسار کردن، هسته دراوردن از، تحجیر کردن