corporateدیکشنری انگلیسی به فارسیشرکت های بزرگ، دارای شخصیت حقوقی، یکی شده، دارای شخصیت حقوقی، بصورت شرکت درامده
stumpدیکشنری انگلیسی به فارسیپاره شدن، بیخ و بن، ریشه، کنده درخت، از پا درامده، خپله، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاهقد، ته سیگار، بریدن، قطع کردن، گیج کردن، دست پاچه شدن
stumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیسم ها، بیخ و بن، ریشه، کنده درخت، از پا درامده، خپله، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاهقد، ته سیگار، بریدن، قطع کردن، گیج کردن، دست پاچه شدن
wroughtدیکشنری انگلیسی به فارسیساخته شده است، ساخته، به شکل دراورده شده، به شکل درآمده، تشکیل شده، از کار دراورده