دختردیکشنری فارسی به انگلیسیbairn, chit, colleen, daughter, female, gal, girl, lass, lassie, maid, maiden, miss, nymphet, she
bookدیکشنری انگلیسی به فارسیکتاب، دفتر، سفر، فصل، فصل یاقسمتی از کتاب، رزرو کردن، توقیف کردن، در کتاب یادفتر ثبت کردن