دانشدیکشنری فارسی به انگلیسیacquaintance, erudition, familiarity, information, knowledge, learning, light, logy _, lore, science, sophy _, wisdom
pitchدیکشنری انگلیسی به فارسیگام صدا، گام، قیر، استقرار، اوج، پرتاب، دانگ صدا، سرازیری، زیر و بمی صدا، لباب، درجه، ضربت باچوگان، اوجپرواز، جای شیب، پلکان، اردو زدن، پرتاب کردن، استوار کردن،
pitchesدیکشنری انگلیسی به فارسیرزین ها، گام، قیر، استقرار، اوج، پرتاب، دانگ صدا، سرازیری، زیر و بمی صدا، لباب، درجه، ضربت باچوگان، اوجپرواز، جای شیب، پلکان، اردو زدن، پرتاب کردن، استوار کردن،
knowledgeدیکشنری انگلیسی به فارسیدانش، علم، معرفت، اطلاع، دانایی، اگاهی، عرفان، بصیرت، فضیلت، وقوف، سامان