دانادیکشنری فارسی به انگلیسیknower, knowing, intelligent, sage, savvy, knowledgeable, learned, sagacious, savant, wise
grainsدیکشنری انگلیسی به فارسیدانه ها، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، دان، رگه، مشرب، حبه، خرده، چنگال، رنگ، شاخه، تفاله حبوبات، حب، حالت، یک گندم معادل 0/0648 گرم، دانه دانه کردن، جوانه زدن، د