دو نقطه که روی مصوت دوم می گذارند تا نشان دهند که آن مصوت جداگانه تلفظ می شوددیکشنری فارسی به انگلیسیdieresis
دامدیکشنری فارسی به انگلیسیbait, gin, livestock, lure, net, noose, pit, pitfall, snare, toils, trap, web
trappingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دام انداختن، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی
flaggedدیکشنری انگلیسی به فارسیپرچم گذاری شده، پرچم دار کردن، پرچم زدن به، با پرچم علامت دادن، از پا افتادن، پژمرده کردن، سست شدن، خرد شدن، سنگ فرش کردن