دامدیکشنری فارسی به انگلیسیbait, gin, livestock, lure, net, noose, pit, pitfall, snare, toils, trap, web
trappingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دام انداختن، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی