ravelsدیکشنری انگلیسی به فارسیرؤیاها، دام بلا، چیز در هم پیچیده، نخ گوریده، گوریدگی، شانه مخصوص جدا کردن تارهای نخ، از هم جدا کردن الیاف، پیچ انداختن در، گره دار کردن
snaresدیکشنری انگلیسی به فارسیتله ها، دام، کمند، تله، بند، بدام انداختن، بغرنج کردن، گوریده شدن، با تله گرفتن