piesدیکشنری انگلیسی به فارسیکیک ها، پای، کلاغ زنگی، کلاغ جاره، ادم ناقلا، جانورابلق، کلوچه گوشت پیچ، کلوچه میوه دارپای، چیز اشفته و نا مرتب، در هم ریختن
pieدیکشنری انگلیسی به فارسیپای، کلاغ زنگی، کلاغ جاره، ادم ناقلا، جانورابلق، کلوچه گوشت پیچ، کلوچه میوه دارپای، چیز اشفته و نا مرتب، در هم ریختن
hasدیکشنری انگلیسی به فارسیدارای، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، کردن، مالک بودن، وادار کردن، باعی انجام کاری شدن، صرف کردن، جلب کردن، بدست اوردن، در مقابل دارا، بهره مند شدن