predestinateدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، مقدر شدن یا کردن، قبلا تعیین کردن، مقدر کردن، مقدر شده، قبلا تعیین شده، دارای سرنوشت ونصیب و قسمت ازلی
monogenicدیکشنری انگلیسی به فارسیتک زایی، دارای یک ریشه واصل، دارای ریشه و اصل مشترک، بوجود امده از یک پدر و مادر