داد و ستددیکشنری فارسی به انگلیسیbusiness, deal, dealing, give-and-take, negotiation, trade, traffic, transaction, truck
non-nucleoside reverse transcriptase inhibitorدیکشنری انگلیسی به فارسیمهارکننده ترانس کپینتاز معکوس غیر نوکلئیدی
chaffersدیکشنری انگلیسی به فارسیchaffers، داد و ستد، سرند، غربال، ادم شوخ و خوش مشرب، چانه، مبادله کردن، چانه زدن، وراجی کردن
bargainsدیکشنری انگلیسی به فارسیمعامله، داد و ستد، خرید ارزان، قرارداد معامله، سودا، قرارداد معامله بستن، چانه زدن، خریدن، خریداری کردن