داددیکشنری فارسی به انگلیسیbark, call, cry, ejaculation, exclamation, hue, justice, outcry, shout, yell, yelp
marketدیکشنری انگلیسی به فارسیبازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن
marketsدیکشنری انگلیسی به فارسیبازارها، بازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن
scrimmageدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگری، داد و بیداد، غوغا، هنگامه، کشمکش، در تکاپو بودن، دست و پنجه نرم کردن