دائمادیکشنری فارسی به انگلیسیconsistently, constantly, continually, permanently, perpetually, regularly
persecuteدیکشنری انگلیسی به فارسیآزار و اذیت، دنبال کردن، ازار کردن، جفا کردن، پاپی شدن، دائما مزاحم شدن و اذیت کردن
persecutesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعقیب می کند، دنبال کردن، ازار کردن، جفا کردن، پاپی شدن، دائما مزاحم شدن و اذیت کردن