plunkدیکشنری انگلیسی به فارسیلکه دار کردن، وزش، ضربت، قار قار کردن، تلپی افتادن، صدای تند و خشن دراوردن، با صدای تلپ
rackدیکشنری انگلیسی به فارسیدندانه دار کردن، قفسه، چنگک جا لباسی، طاقچه، بار بند، جا کلاهی، شکنجه، چرخ دندهدار، عذاب، سخت بازپرسی کردن از، روی چنگک گذاردن، بشدت کشیدن